سرنوشت بازیگوش
تراژدی خیامی
29
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
در ادامۀ شروحی که پیشتر در باب انواع مستی و نوع خاص خیامی آن بیان شد، در اینجا شاعر به روشنترین وجهِ ممکن مستی رهاییبخش و خردورزانۀ خود را در تقابل با مستی امیدبخش اهل آخرت قرار میدهد و مشخصاً هر دوی آنها را برای دوستدارانشان خوش و شیرین معرفی میکند. یعنی شاعر نیک آگاه است که کارکرد امیدهای آنجهانی و مستیها و شادیهای اینجهانی یکی است، و درنهایت حتی توجیههای آخرتشناسانه نیز تحت لفافه اخلاقی خود، ارضاکنندۀ میل انسان برای توجیه خشونت و وحشت هستی هستند، و بیش از همه برای آسودگی و راحتی خیال شخص خود او ابداع شدهاند.
اما همانگونه که پیشتر اشاره شد، مهمترین عاملی که باعث گرایش خیام به سوی مستیهای جذبهآمیز اینجهانی و گریز از مستیهای آنجهانی امید-محور میشود این است که خرد او قادر به پذیرش مابعدالطبیعهای که در پس یک چنین توجیهات آیندهنگرانهای وجود دارد نیست. او نیک آگاه است که نمیتوان تمام عمر را به امید شک نشست، و اساساً در قاموس فکری او آگاهی و اطلاعی که در باب آن یقین و اطمینانی وجود نداشته باشد، در ذهن یک انسان خردمند هیچ گونه بیم و امید و شادمانی را نمیتواند ایجاد کند. او استغراق در بیخبری ناهشیاریهای سرمستیهای زمینی را به دلخوش بودن به امیدهای واهی و نامطمئن آنجهانی رجحان میدهد، و اساساً در اینجا، مسأله او مسأله اخلاق و مطالبات اخلاقی تفکر مذهبی از انسان نیست. نگاه او بیش از همه به سوی این نظرگاه مهم معطوف است که در تفکر آخرتشناسانه، فرد تمام حیثیت، وثاقت و اهمیت را از جهان زمینی حاضر سلب میکند و در مقابل، تمام حیثبت و بار اصلی وجود را به جهانی نادیده و ناشنیده که کسی از وجود یا عدم وجود آن اطمینان ندارد میبخشد. این فرایند ارزشگزاری، در ادامه باعث میشود که فرد چیز زیادی از زندگی اینجهانی خود نفهمد و از دریافتن قدر لحظات خود در زندگی باز بماند؛ اینجا مسأله صرفاً لذت بردن نیست؛ مساله اصلی خیام درک تمام و کمال جهان امروزین و نهایت بهرهمندی از آن است؛ موضوعی که تفکر آخرتشناسانه و بیم و امیدهای آینده-محورش، عملاً توانایی انجام آن را از آدمی سلب میکند، و با گرفتن وثاقت و بار وجودی از جهان حاضر و بخشیدن آن به جهانی خیالی، به فقر وجودی زندگیهای زمینی میانجامد.