شرح فلسفی رباعیات خیام: قرآن که مِهین کلام خوانند آن را
سرنوشت بازگوش
تراژدی خیامی
3
قرآن که مِهین کلام خوانند آن را
گهگاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
در بیت دوم در واژۀ »مدام» ایهام وجود دارد و برای آنکه پیام رندانۀ آن دریافت شود میبایست معنای بعید این واژه یعنی «شراب» در نظر خواننده نقش ببندد. آیتی که بر گرد پیاله مقیم است مایع درون آن که همانا شراب انگوری است میباشد. از سویی در معنای نزدیک این واژه نیز اگر تامل کنیم مشخص میشود که واژه «آیت» به این خاطر در بیت دوم بکار رفته تا معنای «پایداری» برای این واژه در بدایت امر قویتر به نظر برسد، چرا که هر چه این غرابت و بیگانگی میان معنای نزدیک و بعید این واژه بیشتر شود حظ ادبی خواننده از آن بیشتر خواهد بود و در ظرف محدود شعر، معنای عمیقتر و گستردهتری ریخته خواهد شد.
زان عرب بنهاد نام می مدام
زانک سیری نیست میخور را مدام[1]
این رباعی از جمله رباعیاتی است که به نظر من شاعر با آن تنها خواسته رندی و تیربینی خود را نشان دهدکه درد یا مشکل بشر در زندگی چیست (نبود دوام) و این مشکل راه حلش چیست (سرمستی و نشاط)، تا مگر با توهم دوام که در حالت مستی عارض میشود رنج بیدوامی از چهر هستی زدوده شود. و از سویی، در آن به شاهراه غریزه نیز نیمنگاهی شده است؛ روشهایی که برآمده از غریزه دوام خواه و زیباپسند انسانی نباشند در نهایت یا پوستهای بیروح خواهند بود یا برای تاثیرگذاری مناسب با چیزی از عناصر غریزی ترکیب خواهند شد، ولو آنکه به قیمت استحالۀ کلی آنها تمام شود؛ شاید قشریونی که درک عرفانی از قرائت سنتی ادیان را نمیپسندند، این استحاله را که در قالب مستیآور ساختن چیزی غیر غریزی رخ میدهد، یک استحاله غیر قابل پذیرش و مسخکننده بدانند!
هنوز هم با اندیشیدن در باب عناصر اروتیک و خراباتی در عرفان نظری، گونۀ الهیترین اعضای این مکتب نیز کمی گل میاندازد!
مرسی