شرح فلسفی رباعیات خیام: گر می نخوری طعنه مزن مستان را
سرنوشت بازیگوش
تراژدی خیامی
4
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
در اینجا در باب می و در باب لقمه و کیفیت آن، به ادبیات دینی و قوانین شریعت اسلام نقبی زده شده، و گفته شده است که ای بسا لقمهای که در شرع حرام است، در حرمت بس نکوهیدهتر از شرابی باشد که انسانی مست نوش میکند.
با سخن به میان آوردن از فریب و دستان، شاعر به صداقت کلام عیبجوی مستان اشاره میکند؛ که آیا به واقع از برای غیرت دینی خود به مستان طعه میزند یا به واسطه اغراض و حسادتهای درونی. چه اگر کسی واقعاً از سر باور به حرمت شراب در شریعت اسلام به مستی خرده بگیرد، میبایست پروای حرمت مال نامشروع نیز در او وجود داشته باشد؛ که اگر جز این باشد، خردهگیری او از سر حیله و دستان است، و غرضی جدای از آنچه از ظاهر امر بر میآید در پس آن نهفته دارد.
فقـیه مدرسـه دی مـست بود و فتوی داد
که می حـرام، ولی بِه ز مال اوقاف است[1]
درود برشما.
تفاوت بین غزلیات حافظ و رباعیات خیام درچیست؟ از نظر جان بینی و عرفانی. آیا دیدگاه آنها با یکدیگر تفاوت دارد؟ یا هردو از یک منظر سرچشمه میگیرد؟