میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

در ناپیداترین نقطه دیار وجود هر یک از ما، در گم‌ترین کوچه هستی‌مان، سرایی است؛
این مرکز ثقل هستی آدمی، برای هر کس رنگ و بویی خاص خودش را دارد؛
من اما بسیار گشتم در پی بازار یا صومعه یا مسجد یا قصر یا حمام یا عمارت و بلکه خانقاهی؛
لیک در نهایت نصیبم از این میانه، تنها میحانه متروک بود.

کتاب «آزار و شکنجه، و هنر نوشتن»[1]، منتشرشده به سال 1952 توسط انتشارات Free Press، مجموعه‌ای است از 5 مقاله به قلم لئو اشتراوس[2]. این کتاب شامل مقالاتی از اشتراوس می‌گردد که پیشتر به انتشار رسیده بوده‌اند، و بسیاری از آنها توسط نویسنده نسبت به نسخۀ اولیه‌شان دچار تغییرات کلی شده‌اند. زمینۀ کلی این اثر را رابطۀ میان سیاست و فلسفه شکل داده است. نظریه‌ای که در این کتاب مطرح می‌شود این است که بسیاری از فلاسفۀ سیاسیِ باستان و فلاسفه سیاسیِ اولیۀ مدرن برای مصون نگاه داشتن خویش از آزار و شکنجه‌های سیاسی، بخشی از بدعت‌آمیزترین اندیشه‌های خویش را در دل نوشته‌هایشان پنهان کرده‌اند.

استدلالِ کلی اشتراوس در این اثر – که در آثار بعدیِ او نیز همچون کتاب «شهر و انسان» بسط داده شده است – این است که تا پیش از قرن نوزدهم، عالمان غربی به خوبی به این مسأله آگاه بودند که نوشته‌های فلسفی در میان هر ملتی فارغ از آنکه تا چه پایبند اصول آزادی‌خواهی باشد به نوعی بیگانه به شمار می‌آیند. از آنجایی که فلسفه، خرد قراردادی و پذیرفته‌شدۀ یک ملت را در بنیان‌ها و ریشه‌های آن به چالش می‌کشد، پس می‌بایست از خود در برابر خوانندگانی که خود را حاکمان و حافظان خردمند، بصیر و آزادی‌خواهِ شرایطِ موجود می‌دانند محافظت کند. فلاسفۀ قدیم نیک به این امر پی بُرده بودند که در به چالش کشیدنِ عقاید رایج و پذیرفته‌شده و کنکاش در ژرفای اصول و قواعد اخلاق رایج، می‌بایست اغراض و مفاهیم خویش را به شکلی غیر مستقیم و پوشیده به مخاطب منتقل کنند. هنر آنها در نوشتن همانا هنرِ ابلاغِ ظاهری و همه‌فهم بود. این امر بیش از هر زمان دیگری در دوران قرون وسطا مشهود بود، زمانی که متفکران سیاسیِ دگراندیش همواره در سایۀ تهدیدِ محاکم تفتیش عقاید و دیگر محاکم سختگیر به نوشتن مشغول بودند.

البته استنباط اشتراوس مبتنی بر این نیست که متفکران قرون میانه که موضوع تحقیق و بررسی او هستند، مفاهیم سطحی و همه‌فهم را برای اکثریت (hoi polloi) در نظر می‌گرفتند و مفاهیم عمیق و پنهان را برای اقلیت (hoi aristoi، به معنای لفظی «بهترین‌ها») کنار می‌گذاشتند، بلکه بیشتر ناظر بر این معنی است که مفاهیمِ اصلیِ مورد بحث در نوشته‌های آنها از حوزه خود خارج می‌شد و محصور به جنبه‌های لفظی و تاریخیِ مکتوبات آنها می‌گردید.

اشتراوس با دنبال کردن مشیِ گاتهولد افراییم لسینگ[3]، بر آن است که فلاسفۀ سیاسی قرونِ میانه، همچون هم‌قطارانِ باستانِ خویش، هنگام نوشتن به‌شدت مراقب بودند که شیوه نوشتارشان مطابق با تلقی‌های رایجِ اخلاقیِ زمانه‌شان باشد، تا مبادا نوشته‌هایشان همچون مواردی بدعت‌آمیز و ناهنجار مورد محکومیت قرار بگیرد، البته نه از سوی «بسیاران» یا اکثریت (که معمولاً مطالعه نمی‌کنند)، بلکه از سوی آن «اندکان» یا اقلیتی که بسیاران آنها را به عنوان حافظان و نگهبانانِ پرهیزگارِ اخلاق می‌شناسند: و دقیقاً همان شخصیت‌های اندک پرهیزگار هستند که بیش از هر کس دیگری مایل‌اند افرادی را که در کار بر ملا ساختن «دروغ‌های مصلحتی» یا «شرافتمندانه»ای هستند که قوام‌بخشِ سروریِ اندکان بر بسیاران است مجازات یا طرد بکنند. 

تصویر جلد چاپ نخست این اثر



[1] Persecution and the Art of Writing

[2] Leo Strauss

[3] Gotthold Ephraim Lessing

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی